استراتژی و توسعه سازمانی
Strategy & Organisational Development
مسائل پیچیده راهحلهای عمیق میخواهند و راهحلهای عمیق مستلزم شناخت عمیق است. هر مدیری برای رسیدن به چنین عمقی باید به سئوالاتی مانند سئوالات زیر پاسخ دهد:
طرح این پرسشهای کلی و کلیشهای راحت است، اما رسیدن به پاسخ حقیقی آنها دشوار است. عبور از چالشهایی که در کسبوکار وجود دارند در گرو رسیدن به پاسخ حقیقی این پرسشها است.
موفقیت سرمایهگذاری شرکت در گرو آن است که در کدام بخش از بازار و صنعت سرمایهگذاری کرده است. رشد پایدار پرتفو کسبوکار، تعیین شاخصهای کمّی موفقیت، بازتوزیع منابع به صورت بهینه، یکپارچهسازی کسبوکارها و کاهش هزینههای جاری از جمله گامهایی هستند که در تنظیم پرتفو کسبوکار باید مد نظر قرار گیرند. رشد سودآوری پرتفو کسبوکار مستلزم سرمایهگذاری در کسبوکارهای سودده، جذب و به خدمتگیری خطوط جدیدی که افقی روشن دارند و خروج از خطوط نه چندان سودده فعلی است. در محیط پویای کسبوکارهای فعلی که عدم قطعیت اصلیترین شاخصه آن است، پرتفو کسبوکار باید چابک و منعطف باشد تا بتواند به سرعت با تغییرات محیطی منطبق شود.
برنامهریزی یکی ابزارهای قوی مدیریت استراتژیک است. سرعت بالای تحولات جهان پیرامون باعث شده برخی مدیران از اهمیت استراتژی غافل بمانند و برنامه استراتژیک را موضوعی اضافه و دست و پاگیر بدانند که چابکی را از سازمان میگیرد. چنین رویکردهایی در بلند مدت موجب تضعیف شرکت میشوند. بر خلاف این تصور، بنیان استراتژیک قوی شرکت را در تطبیق به موقع و سازگاری با تحولات پیرامونی کمک میکند. برنامههای استراتژیک کوتاه مدت و بلند مدت از چنین بنیانی نشات میگیرند. یک برنامه مبتنی بر واقعیت به فعالیتهای شرکت سامان میدهد و از اتکا صرف به کلیات خوشبینانه جدول زمانی که قابل اجرا نیستند، پرهیز میکند. چالش مهم در مدیریت برنامهریزیها، مدیریت تعارضهای مقطعی میان اهداف بلندمدت و کوتاهمدت است. بهره بردن از مشاوران معتمد و آشنا با برنامهریزی استراتژیک میتواند به مدیریت تعارضها کمک کند.
استراتژی کسبوکار به دنبال راهبردی است که منابع اختصاص داده شده به هر واحد کسبوکاری را در جهت رشد سود، تولید ارزش و دست یافتن به مزیت رقابتی پایدار به کار گیرد. محیط کسبوکار به سرعت در حال تغییر و تحول است و در نتیجه آن نیازهای مشتری نیز دائما قالبی جدید و کاملتر به خود میگیرد. اطمینان از اینکه آیا در این محیط پویا، منابع در جهتی درست و کارآمد استفاده میشوند مستلزم یک استراتژی کسبوکار پویا و کارآمد است که متضمن رفع نیازهای متنوع مشتری و حفظ مزیت رقابتی نسبت به دیگر بازیگران بازار باشد. برای اجرای چنین راهبردهایی باید چرخهای پویا بینشهای استراتژیک، مزایای تولیدی مدنظر و نحوه پیادهسازی برقرار شود.
*افزایش چابکی شرکت در پاسخ به تغییرات محیطی
*ارائه استراتژی صحیح و روشهای اجرای آن
*همراهی با مدیران و شرکتها، از تدوین استراتژی تا آخرین مراحل اجرا و پیادهسازی استراتژی
*اطمینان از استفاده بهینه از منابع تخصیص داده شده به هر واحد کسبوکار و عدم اتلاف منابع
*استفاده فناوریهای تحول دیجیتال و ارائه مدلهای کمی برای تدوین و اجرای استراتژی
*توانایی در پیشبینی بازار و اتخاذ راهکارهای مناسب برای پاسخگویی به این تغییرات
*تضمین امنیت دادهها و اطلاعات کسبوکار
*همراهی با مدیران کسبوکار تا آخرین مرحله اجرا و پیادهسازی استراتژی
*دارای تیمی باتجربه از متخصصین فناوریهای نوین، مدیران پروژه و مشاوران مدیریت استراتژیک
شرکتها برای بقا در جهان پویای امروزی نیازمند تثبیت و تکمیل مزیتهای فعلی و خلق مزیتهای جدید هستند. خلق مزیتهای جدیدی که برای بازار ارزشمند باشد تا تبدیل به مزیت رقابتی شوند از بطن فرایندهای نوآوری پویا میگذرد. پژوهشها نشان میدهند که بیش از 84% مدیران بر اهمیت نوآوری واقفند، اما تنها 6% مدیران از عملکرد فرایندهای نوآوری در کسبوکار خود راضی هستند.
درصد
درصد
بسیاری از کسبوکارها نوآوری را با فضای باز و بدون سازماندهی و بدون هدفی مشخص اشتباه میگیرند. امروزه نداشتن استراتژی نوآوری مدوّن و مشخص در کسبوکارها دو نتیجه دارد، 1) به تدریج مزیت رقابتی خود را از دست میدهد، 2) در باتلاق هزینههای بی حد و مرز تحقیق و توسعه بدون هدف و استراتژی مشخص، قرار میگیرد و سرمایههای کسبوکار تلف میشوند. برای آنکه نوآوری منجر به خلق مزیت رقابتی پایدار شود، پاسخ به پرسشهای استراتژیک زیر لازم است :
جدیت شرکت در پرداختن به نوآوری چقدر است؟
چه منابعی به نوآوری تخصیص داده شده است؟
ساختار سازمانی کسبوکار چقدر از نوآوری و خلاقیت استقبال میکند؟
نوآوری در پورتفو شرکت چه جایگاهی دارد؟
نقشها و مسئولیتهای مربوط به نوآوری واضح و شفاف هستند؟
استراتژی رشد در واقع برنامههای سازمان و کسبوکار برای فائق آمدن بر چالشهای کنونی و چالشهای احتمالی آینده است؛ چالشهایی که بر سر راه رسیدن به اهداف عالی کسبوکار قرار دارند. در اکوسیستمهای سرشار از نااطمینانی و عدم قطعیت امروزی که نیروهای مختلف هر لحظه شکلی نو به عرصه رقابت در بازار میدهند، رشد به مثابه عنصر کلیدی و حیاتی برای بقا کسبوکارها شناخته میشود. عواملی مانند پیشرفتهای فناوری، تکامل انتظارات و نیازهای در حال تکامل مشتریان از جمله این نیروها هستند. شرکتها برای جامه عمل پوشاندن به بلند پروازیهای خود سراغ تدوین استراتژیهای رشد تهاجمی میروند با این حال، تحقق رشد بسیار چالش برانگیز است؛ زیرا اکثر سازمانها قادر به دستیابی و حفظ جاهطلبیهای رشد خود نیستند.
استراتژی رشد به دنبال رسیدن به پاسخ سئولات کلیدی زیر است:
استراتژی رشد با رسیدن به پاسخ سئوالات بالا به دنبال ایجاد بسترهایی است که تسهیلکننده رشد و نمو کسبوکار و سازمان باشند. با تجزیه فرایند رشد به گامهای کلیدی، هرم هک رشد ساخته میشود:
محصولات ماحصل و میوه فعالیت سازمان و کسبوکار هستند. در واقع محصول پل ارتباطی بین کسبوکار و مشتریانش میباشد. در نتیجه بقا کسبوکار و سازمان در گرو بقا محصول است و از این روی استراتژی شرکت باید متناسب با استراتژی محصولات آن باشد. یکی از کلیدیترین نکات در مدیریت محصولات کسبوکار آن است که هموراه تلاش برای راضی نگه داشتن همه مشتریان و ذینفعان محکوم به شکست است. هر محصولی که توسط شرکتی به بازار عرضه میشود، نماینده آن شرکت در راستای تحقق اهدافی است که شرکت مذکور برای دست یافتن به چشمانداز خود برای خود متصور شده است. مفهوم محوری که استراتژی محصول حول آن تدوین میشود آن است که راضی نگه داشتن همه در یک زمان واحد، نتیجهای بجز نارضایتی همه ندارد! استراتژی محصول در واقع انتخاب نوع و ترتیب ویژگیها و خدماتی است که هر محصول برای حرکت در مسیر چشمانداز خود بدان نیاز دارد. با توجه ویژگیهای خاص هر محصول و شرایط منحصربفرد بازار آن، هیچ نسخه کلی و فرمول جامعی برای تدوین استراتژی محصول وجود ندارد. به همین دلیل است که فرایند تدوین استراتژی محصول فرایندی بطئی و عمیق است که از بنیادیترین لایههای محصول نشات میگیرد.
استراتژی صرفا شعار و برنامههای روی کاغذ نیست. رویکرد استراتژیک زمانی تحقق مییابد که علم و عمل، دانش و تجربه در کنار هم قرار گیرند. اهداف استراتژیک کسبوکار بدون اجرا و پیادهسازی درست استراتژی محقق نمیشوند. در محیطی که مزایای رقابتی مدام در حال تغییر و تکامل هستند، پیادهسازی برنامه استراتژیک یکی از اصلیترین چالشهای شرکتها و بازیگران بازار است. از جمله این چالشها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
هر کدام از این چالشها میتوانند باعث انحراف از مسیر درست توسعه کسبوکار شوند که در این صورت اتلاف منابع مفید شرکت و دور شدن از اهداف اصلی ضربهای جبران ناپذیر به کسبوکار میزند. هدفHCG آن است که با ارائه راهکارهای مبتنی بر دانش تجربی و همراهی مدیران در اجرای گامهای استراتژیک، کسبوکارها را در مسیر توسعه خود همراهی کند.
فرایند پیادهسازی استراتژی به 3 مرحله کلی تقسیم میشود. HCG با اتکاء به دانش تجربی، برای هر مرحله و چالشهای مختص آن خدماتی را ارائه میدهد. این خدمات با توجه اقتضائات هر کسبکار، منحصر بفرد همان کسبوکار میباشد :
پیادهسازی و هدایت
جاریسازی استراتژی به صورت یکپارچه در سازمان
گامهای پایدارسازی نتایج